شهید احمد کاظمی
خداوندا، فقط می خواهم شهید شوم، شهید در راه تو، خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده. خداوندا، روزی شهادت می خواهم که از همه چیز خبری هست الا شهادت، ولی خداوندا، تو صاحب همه چیز و
نویسنده: علی اکبری
خداوندا، فقط می خواهم شهید شوم، مرا بپذیر.
بسم الله الرحمن الرحیمالله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمد رسول الله، اشهد ان علیا ولی الله. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، صدق الله العلی العظیم، السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
خداوندا، فقط می خواهم شهید شوم، شهید در راه تو، خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده.
خداوندا، روزی شهادت می خواهم که از همه چیز خبری هست الا شهادت، ولی خداوندا، تو صاحب همه چیز و همه کس هستی و قادر توانایی، ای خداوند کریم و رحیم و بخشنده تو کرمی کن، لطفی بفرما، مرا شهید راه خودت قرار ده.
با تمام وجودم درک کردم، عشق واقعی تویی و عشق شهادت بهترین راه برای دست یافتن به این عشق.
بسم الله الرحمن الرحیم، نمی دانم چه باید کرد، فقط می دانم زندگی در این دنیا بسیار سخت می باشد. واقعاً جایی برای خودم نمی یابم. هر موقع آماده می شوم چند کلمه ای بنویسم، آنقدر حرف دارم که نمی دانم کدام را بنویسم، از درد دنیا، از دوری شهدا، از سختی زندگی دنیایی، از درد دست خالی بودن برای فردای آن دنیا، هزاران هزار حرف دیگر که در یک کلام، اگر نبود امید به حضرت حق، واقعاً چه باید می کردیم. اگر سخت است، خدا را داریم، اگر درد دوری از شهدای عزیز را داریم، خدا را داریم.
ای خدای شهدا، ای خدای حسین (ع)، ای خدای فاطمه زهرا(س)، بندگی خود را عطا بفرما و در راه خودت شهیدم کن، ای خدا، یا رب العالمین.
راستی چه بگویم، سینه ام از دوری دوستان سفر کرده، از درد، دیگر تحمل ندارد. خداوندا، تو کمک کن، چه کنم، فقط و فقط به امید و لطف حضرت تو امیدوار هستم.
خداوندا، خود می دانم بد بودم و چه کردم که از کاروان دوستان شهیدم عقب مانده ام و دوران سخت، و سخت را باید تحمل کنم.
ای خدای کریم، ای خدای عزیز و ای رحیم، تو کمک کن به جمع دوستان شهیدم بپیوندم. چه بدم و ای خدا تو رحم کن و کمک کن. بدی مرا می بینی، دوست دارم بنده باشم، بندگی ام را ببین.
ای خدای بزرگ، رب من، اگر بدم و اگر خطا می کنم، از روی سرکشی نیست، بلکه از روی نادانی می باشد.
خداوندا من بسیار در سختی هستم، چون هر چه فکر می کنم، می بینم چه چیز خوب و چه رحمت بزرگی از دست دادم. ولی خدای کریم، باز امید به لطف و بزرگی تو دارم.
خداوندا، تو توانایی، ای حضرت حق، خودت دستم را بگیر. نجاتم بده از دوری شهدا، کار خوب نکردن، بنده خوب نبودن... حضرت حق! امید تو اگر نبود پس چه؟
آیا من هم در آن صف بودم. وای چه روزهای خوشی بود، وقتی به عکس نگاه می کنم، از درد سختی که تمام وجودم را می گیرد دیگر تحمل دیدن را ندارم.
دوران لطف بی منتهای حضرت حق، دوران جهاد، دوران عشق، دوران رسیدن آسان به حضرت حق، وای من بودم نفهمیدم، وای من هستم که باید سختی دوران را طی کنم.
الله اکبر، خداوندا خودت کمک کن، خداوندا تو را به خون شهدای عزیز و همه بندگان خوبت قسم می دهم، شهادت را در همین دوران نصیب بفرمایید و توفیقتم بده هر چه زودتر به دوستان شهیدم برسم، ان شاء الله تعالی.
«منزل ظهر جمعه 6/ 4/ 1382»
منبع: اکبری، علی؛ (1390) وصیت یاران، تهران: یازهرا(س)، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}